یک نخ سیگار

از یه اعدامی پرسیدن آخرین خواستت؟گفت:یک نخ سیگار

یک نخ سیگار

از یه اعدامی پرسیدن آخرین خواستت؟گفت:یک نخ سیگار

اعدام کوشا قاتل مهسا

قتلی که با نام پلی به اسم مدیریت شهره شد.۶۹ روزپیش پسرکی که می گویند شوریده عشقی داشته دخترک همکلاسی خود را روی پلی مدیریت نام با چاقو زدن های مکرر کشت .

در آن روز کوشا جان مهسا جان را چاقو زده وبازهم چاقو زده تا خوب بمیرد!البته دوست مهسا تلاش خود را کرد تا جلوی کوشا را بگیرد ،ولی او هم از زخم تیغه بی بهره نمانده.به نظرتان از مردانی که آنجا بودند و بعد از اینکه کوشا تصمیم به فرار گرفت او را گرفتند اگر بپرسی چرا جلوی کوشا را نگرفتید چه می گویند؟و در پایان ظاهری داستان امروز خانواده ی دخترک آن جوان را با طنابی سبزرنگ کشتند.

فرق این دوکشتنی که در بالا گفتم در این است که به گمان عامه یکی ظلم است و دیگری قانون و به عقیده ی من هر دو ناقض انسانیت .

چرا اینگونه می گویم ؟

من اعتقاد دارم که کشتن هر انسانی به هر نحوی چه قانونی و چه غیر قانونی غلط می باشد. برای کاهش بروز جنایت روشهای علمی در جهان وجود دارد و ساده ترین آن روشها حذف صورت مساله است که ما در طول تاریخ از آن استفاده می کرده و می کنیم.اساس و منطق این روش شاید دیدگاه معروف چشم در برابر چشم بوده و شاید هم...!

چیزی که اما می خواهم در مورد آن بنویسم هم ربط مستقیم به قتل قانونی امروز صبح دارد هم ندارد !. در ابتدا چند نکته در مورد جامعه و جنایت،دوم نقش قانون و مجری آن در وقوع جرم را تیتر وار می گویم .

اول اینکه عادت کرده ایم  به تماشا کردن . در قدیم ترها اگر کسی یقیه ی کسی را می گرفت چند نفر می پریدن وسط و معارضین را جدا می کردند.اما این دور و زمانه مد میانجیگری عوض شده.مانند مد ابرو برداشتن که افتاده به صورت مردان چه بدانم شاید فردا مد ریش و سبیل گذاشتن هم بیافتد به صورت خانمها!

شاید بگویند ولش کن بابا جان حوصله داری برای خودت شر درست کنی؟کسی که نمی گوید دستت درد نکنه فردا هزار تا بامبول هم برات در می آوردند!کلی باید تو پاسگاه وکلانتری از این ور به اون ور بری و....تازه اومدی اون وسط یکی زد خودتو ناکار کرد ؟ کی خرج دوا در مونمون رو بده؟ اصلا گور بابای دوا درمون؟ یک ماه نریم سر کار کی خرج زن و بچمون رو بده؟

در قدیم زندگی ما اینقدر ماشینی نبود و به تناسب اون روابط مردم با هم ، در هم تنیده تر بود.همچنین شهرها به این اندازه عظیم نبودند ومردم با هم اینقدر غریب نبودند.اما هیچکدام از اینها دلیل و توجیه تماشاچی بودن مردم در هنگام وقوع جرم در برابر چشمانشون نیست . به نظر من بخشی از دلایل این به تماشا ایستادن:

1.      هزینه های مداخله درصحنه های بروز جرمهای  مشهود ازفواید اون بسیار بیشترشده.

2.       مشوقی برای افراد متمایل به دخالت در جلوگیری از وقوع جرم مشهود در جامعه وجود نداره

3.      گسترش خشونت و عادی شدن آن در جامعه رواج فراوان داره.

4.      ارزشهایی مانند تعهد اجتماعی و نوع دوستی و ... در حال تغییر تعریف هستند.

5.      قوانین وضع شده با حقایق زندگی امروزوفهم انسان امروزی متناسب نیستند.

6.      .....

چرا هزینه های مداخله افزایش پیدا کرده؟

1.      مجریان قانون به وظایف خود عمل نمیکنند.

2.      ساختار قضایی دچار بروکراسی وکندی شدید شده و فرسایشی عمل می کند.

3.  فرهنگ تهاجم وپرخاشگری و انتقام گیری در جامعه ی ما در حال باز تولیده.

خیلیها را می بینی که به صحنه ی تصادفی می رسند، اما حاضر نمی شوند مصدومان را به بیمارستان برسانند . اغلب این آدمها از عواقب بعدی اقدام خود بیم دارند . چه می شود که به جای اینکه افراد مسول در جامعه تشویق شوند آنها را در خم و پیچ سیستم اداری آنقدر تاب می دهیم تا درس عبرتی برای سایرین شوند در عدم توجه به هم نوعان؟

چهار چوب قوانین ما خود منتشر کننده و بسط دهنده ی برخی انواع  شدید ازخشونت در جامعه است.مثلا اقدام به اعدام در ملا عام که صحنه ی مرگ یک انسان را برای همگان به صورت یک رویه می کند و یا برخورد خشن و بی ملاحظه ی مجریان رسمی و یا غیر رسمی قانون با متخلفین (طرح مبارزه با اراذل و اوباش)، یا معترضین در کوچه و خیابان(وقایع دریاچه ارومیه یا برخورد با دراویش و یا وقایع بعد از انتخابات)، خود به عادی سازی این حجم از خشونت در جامعه کمک می کند. کسانیکه صحنه ی زیر شدن انسانها با ماشین نیروی انتظامی و یا مضروب کردن انسانهای معترض در خیابانها را می بییند و یا هر ماه خبر اعدام یا قصاص را در روزنامه ها  و یا گپ و گفتگوی مختلف می شنوند دیگر با پدیده ی قتل و جنایت  بصورت یک اتفاق عادی در جامعه خو گرفته و آنرا به مثابه یک پدیده ی ناگزیر و عادی می نگرند.

گسترش شهرنشینی به همراه رشد فرهنگ شهروندی می بایست صورت بپذیرد و عدم بستر سازی مناسب و برنامه ریزی علمی (فارغ از گرایشات فکری خاص )و همچنین اجرای صحیح برنامه ها جهت تولید شخصیت شهروندی در شهرنشینان ما باعث تغییر در سطح ارزشها خصوصیات جمعی مان شده است.

تا ثیر مستقیم عملکرد حکومتها در سوق دادن اخلاق اجتماعی به ورطه ی تباهی بسیار بیشتر از سایر عوامل(تهاجم فرهنگی وتبلیغات دشمنان) است و این پس رفت فرهنگی ،اجتماعی ،شهروندی تلاشها برای بوجود آوردن همیت ملی در جامعه و توسعه ی نوع دوستی، روحیه ی تساهل و تسامح ،مسولیت پذیری اجتماعی و...را در جامعه ،کم رنگتر از گذشته خواهد نمود.

بدین دلیل است که معتقدم در بخشش امثال آمنه بهرامی از قصاص ،آنچنان فایده ای برای جامعه ما نهفته است که در قصاص کوشا ها نیست.از اعماق وجود ناراحتم از اینکه چرا افرادی که از قصاص معاف می شوند به حبسهای طولانی مدت دچار نشده و به راحتی در جامعه آزاد خواهند شد ولی خیلی از دگر اندیشان در این جامعه به ده ها سال زندان محکوم می شوند!!!

نظرات 22 + ارسال نظر
رومینا سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 ق.ظ http://black-love.blogsky.com/

کی بوده حالا ؟؟؟

پیاده چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:42 ق.ظ

عجیب حرفت رو قبول دارم> وقتی اندازه یه انسان ضرر دادیم چرا یه انسان دیگه هم ضرر بکنیم
ولی جدا از همه اینا فقط به خاطر جمله اول وبلاگته که بهت سر می زنما!!

مسافر چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ب.ظ http://mosafere-zaman.blogfa.com

خیانت،خشونت،طلاق،اختلافات خانوادگی....به نظر من در خانواده های مرفه بی دین ،آزادتر،علی الخصوص شمال شهر نشین تهران خیلی بیشتر از خونواده های متوسط معتقد هست.من خودم در این جا زندگی میکنم.شهرک غرب و سعادت آباد از مرفه ترین و بی دینترین مناطق تهران هست.همیشه هم بیشترین خشونت ها مثه همین پل مدیریت یا میدون کاج ...اتفاق میفته.عربده کشیاشون وقتی تو ویلا نشستن و مست کردن،دعواهای زنو شوهریو فحاشی که صداشونو کل کوچه پر میکنه و آدم از شنیدنش هم عقش میگیره!همینایی که خیر سرشون با روابط بی اف جی افی قبل از ازدواج ،ازدواج کردنو اون موقع مثلا واسه همدیگه میمردن!حالا دیگه چون هیچ پرده و احترامی بینشون نیست،هر غلطی میکنن! چون دین که ندارن!انسانیت که ندارن!همین آدمای بی دینو آزادی که از 7 دولت آزادن،خشن ترمیشن.هم پل مدیریت،هم میدون کاج،جفتشون در مورد بی اف جی اف بازی و خیانت بوده.میدونی چرا؟چون خشونت در بین افرادی که دینو انسانیتشونو کنار گذاشتن و حاضرن هر حریمیو بخاطر آزادی و خود خواهیه خودشون بشکنن،خیلی خیلی بیشتره.واسه همینم همین آدم به راحتی حاضر میشه بخاطر آزادی و خودخواهیه خودش،جون یه آدمو بگیره!

البته من با این حرفت مخالفم چون خشونت می تونه ریشه در برخی عقاید آدم داشته باشه اما بصورت مطلق اینجور نیست که بی دین ها خشن هستن...اتفاقا امثال بودایی ها که بی دین هم هستن از آرام ترین انسانهای دنیان
خشونت ریشه در فرهنگ تربیت خانواده جامعه و اعتقادات مذهبی داره

alone چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ب.ظ http://tanhai400.blogfa.com

این بحث انقد جای حرف حرف حرف داره ک شاید به جایی نرسه...حرف زدن آسونه اما عملی کردنش مهمه...من شهروند به جای اینکه همش حرف بزنم میتونم وا۳ یه دقیقه خودم رو بذارم جای مجریان قانون و کسایی ک دستشون تو کاره...اونوقت میفهمم اینا فقط حرفه!
برای عوض کردن یک فرهنگ یک اعتقاد یک جریان اجتماعی شاید حداقل ۳۰ سال وقت لازم باشه!!!
و من اصلا نمیگم این دلیل موجهی برای نقد نکردنه اما میشه غر نزد و نقد منطقی کرد!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دندون درد بد دردیه...!

خسروی پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ق.ظ http://molaghat1.blogfa.com

سلام جناب بهمنی عزیز..
۱- امنیت اجتماعی در وضعیتی بین الاذهانی تعریف روشنی دارد، ولی در مطالعات امنیت پژوهی آن را توانمندی جامعه برای مراقبت از خصوصیات و ویژگی های بنیادین خود در شرایط تغییر و تهدیدات عینی و احتمالی تعریف کرده اند و بر ارتباط نزدیک میان هویت جامعه و امنیت تاکید داشته اند و در تعبیر دیگر اساساً امنیت اجتماعی و هویت را توأمان معنا کرده اند. به عبارت دقیق تر امنیت اجتماعی هنگامی در معرض آسیب و خطر قرار می گیرد که اجتماع در حیث جمعی اش احساس کند هویت اش در معرض خطر است. مهمترین کار ویژه هویت، ایجاد وفاق، همبستگی(Solidarity) و همسازی(Accomandation) است و یا در یک تعریف روشن تر آنگونه که برخی پژوهشگران قلمداد کرده اند، امنیت اجتماعی مترادف امنیت هویتی است.

۲-گفته شده که ارزش ها و هنجارهای مشترک می تواند سطح خشونت در جامعه را کاهش دهد و یا لااقل پایین نگه دارد. تحقیقاتی که در 39 کشور جهان انجام شده است ارتباط ارزشهای مشترک با نرخ پائین جرایم را نشان می دهد. سرمایه اجتماعی نتیجه ارتباطات سالم و عمیق بین فردی است. به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی به تنهایی در جامعه یا نهادی اجتماعی موجود نیست بلکه این افراد و شبکه های اجتماعی بین آنها است که این سرمایه را تولید می کند. با این تعاریف کاملاً آشکار است که سرمایه اجتماعی در یک جامعه چه اثر عمیقی بر جلوگیری از انحرافات اجتماعی و جرایم دارد. می توان نتیجه گرفت که چنانچه روابط عمیق انسانی مبتنی بر ارزش ها، شکننده و مخدوش شود و در نتیجه آن سرمایه اجتماعی کمرنگ شود، امنیت هویتی و امنیت اجتماعی در آستانه خطر قرار می گیرد.

۳-هرچند پل مدیریت و ده ونک فاصله بسیار اندکی با میدان کاج سعادت آباد دارد اما برای پژوهشگران اجتماعی تفاوت های جامعه شناختی این دو منطقه قابل تامل و مطالعه است. میدان کاج سعادت آباد جزء مناطق کم سن و سال شهری و بدون سابقه فرهنگی و عاری از شبکه های سنتی روابط میان فردی است. منطقه ای که «محله» ندارد، روابط شکننده و کم عمق است و مسوولیت اجتماعی بسیار کمرنگ است. اما ده ونک و مناطق مسکونی نامنظم فشرده شده در زیر پل مدیریت علیرغم اینکه در سال های اخیر عمیقا از نوعی بی نظمی حاصل از ساخت و ساز های عمودی در رنج است، اما همچنان «محله» باقی مانده است. این بدان معناست که کانون های زایش فرهنگی و عناصر حافظ شبکه های هنجاری و ارزش های مشترک همچنان حیات دارد و ساکنان را در چارچوب های شناخته شده ای از ادب، مسوولیت اجتماعی و احساسات متقابل تربیت می کند.

۴-شاهدان حادثه پل مدیریت تماشاگر نمی مانند، بلکه مداخله می کنند و بر اتفاقات پیرامون شان اثر میگذارند. این ویژگی روابط عمیق اجتماعی است. خصلتی که تفاوت اجتماع ایرانی را با جامعه فردگرای غیرایرانی نشان می دهد. هرچند این واقعیت تلخ را باید بپذیریم که کلان شهر تهران (و سایر شهرهای مشابه) بتدریج شاهد حذف «محله» به عنوان یکی از موثرترین واحد های قوام بخش سرمایه اجتماعی و هویت فرهنگی خواهیم بود. جامعه شناسان و امنیت پژوهان به خوبی می دانند که سرمایه اجتماعی تولید شدنی نیست و محصول دولت یا بخش خصوصی نمی تواند باشد، بلکه این هنجارها هستند که سرمایه اجتماعی را بوجود می آورند. بنابراین بطور خلاصه می توان گفت بیش از آنکه ابزارهای رسمی مانند پلیس، زندان و بطور کلی نظام کیفری یک کشور ضامن حفظ نظم و امنیت اجتماعی باشد، سرمایه اجتماعی مبتنی بر هنجارها و ارزشها کارآمدند.

۵-شاید بلافاصله این تلقی در ذهن مان پررنگ شود که مگر چاره ای جز تن دادن به تغییرات اجتماعی هست؟ معنای دیگر این سوال منفعلانه پذیرفتن هزینه اجتماعی تغییرات است؛ اما در واقع اینگونه نیست. حتی اگر تغییرات اجتماعی غیرقابل اجتناب باشد دستگاه تربیتی، فرهنگی و رسانه ای کشور می تواند اصالت و مرجعیت فرهنگی را برای یک حوزه فرهنگی حفظ کند. اما متاسفانه نه تنها چنین تلاشی صورت نمی پذیرد بلکه مسیر عکس آن طی می شود. «محله»، خصلت های مسوولانه اجتماعی و روابط عمیق تحقیر می شود و به نفع نشانه های توسعه یافتگی به حاشیه می رود. بسیاری از سریال های تلویزیونی بافت سنتی شهرها و یا محلات اصیل را با نگاهی موزه ای به عنوان یک پدیده منقضی شده به تصویر می کشد و یا حتی در برخی موارد به عنوان یک کاریکاتور، دستمایه طنز و خنده شهرجدید و شهروندانش می نماید. در واقع دستگاه فرهنگی و رسانه ای کشور منفعلانه خود را در ذیل فرآیند توسعه تعریف می کند و این با تضعیف کانون های زایش فرهنگی، هویت فرهنگی و نهایتاً امنیت اجتماعی را به مخاطره می اندازد.
.......................
والبته ملاحظاتی هم درباره زاویه دید شما بود که ارزش گفتن و خواندن ندارد

ماشالله به این حوصله
البته اصولا بعضی مواقع ......بگذریم

خسروی پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ق.ظ

استاد یه وقت جسارت نباشه اینکه گفتم ارزش ندارد دیدگاه خودم بود..

اندیشمند پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ب.ظ http://miandisham2.blogfa.com

تا ثیر مستقیم عملکرد حکومتها در سوق دادن اخلاق اجتماعی...

دختری جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ق.ظ http://mitre.blogfa.com

ماشالا به آقای خسروی که جای کامنت کتاب مینویسه!
باهات موافقم ودر جواب مسافر باید بگم که اتفاقا فقرباعث جرم میشه نه رفاه.من در مورد کلان شهر اهواز از قول یکی از دوستانم که قاضیه نقل میکنم که همیشه میگفت بیشترین پرونده هاش از مناطق فقیر نشینه.جایی که توی پرونده های دزدیش بیشتر اوقات تجاوز هم هست.

بهار جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ب.ظ http://hina.blogfa.com

توی یک وبلاگی نوشته بود امام صادق سه بار لعنت فرستاده به کسی که راه نیکی رو ببنده کسانی که باعث میشن که دیگران خوبی نکند رو باید لعنت کرد هیچ قانونی برای حمایت از افرادیکه کمک میکنن وجود نداره

[ بدون نام ] شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ق.ظ

اینکه یه شبه جامعه اصلاح نمیشه فقط مربوط به جامعه ی ما نیست هر جامعه ای رو نمیشه یه شبه اصلاح کرد و فرهنگ سازی...!
ببخشید منظورم این نبود ک شما غر میزنین...کلا من آدمای زیادی رو دیدم که غر الکی میزنن! و اصلا منطقی به این قضیه نگاه نمیکنن.
در رابطه ی حرف شما بله فرهنگ سازی باید بشه تا از چینین رویداد هایی جلوگیری بشه...اما الان چی کار میشه کرد جز اعدام؟!
راهکار تقدیر و تبلیغ بر انسانهای فداکار رو خیلی پسندیدم و به نظرم اگر شدنی باشه خیلی میتونه کمک کنه...
ولی یادمون نره که خانواده ی مقتول هم حقی داره.
و یه چیز دیگه من اعتقاد کامل دارم به دیدگاه چشم در برابر چشم.

نیما.آبان دو شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:27 ب.ظ

سلام.قاعدتا خشونت خشونت را در پی خواهد داشت.میدونی فلسفه اعدام ایجاد رعب در جامعه هست و اعدام مجازات تلقی نمیشه.حالا وقتی شما هی اعدام میکنی عادی میشه.میدونی ترساندن از برخی مجازاتها نقش پیشگیرانه داره و خوب ما همیشه کاسه داغ تر از آشیم و آقایان جای حل مسئله دارند صورت مسئله رو پاک میکنن.و آخر اینکه الان وضعیتمون خوبه از آینده و جرایم جدیدی که در حال شکل گیری هستند باید ترسید.....ضمنا اگر کوشا در درگیری با مدافعین مرد احتمالی کشته میشد الان اونا بالای چوبه دار بودند و این ایراد وضع مجازات قبل از وقوع آن و توسط انسانهای ناوارد است...

خسروی شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:03 ب.ظ

البته اصولا بعضی مواقع چس؟......نگذریم

جان من...این تن بمیره!!

خسروی شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ب.ظ

اصلاحیه:
آقا..به جای حرف«ی»متاسفانه«س»تایپ شد..فکر بد نکنید

معراج شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:55 ب.ظ http://meraaaaaj.blogfa.com

زیاد بود نخوندمش رحمن بعدا میخونم

بهار شوقی یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:29 ب.ظ http://poorboy.blogfa.com

سلام
خوبی؟
من بهترم. باهات موافقم بهترین راه برای رها شدن نوشتنه . . .
یه چیزی برات تعریف کنم درباره پستت .دو سه ماهقبل واحد رو به رویی با طبقه بالایی ها یهدعوای خونین کردند درحد لشگر کشی و در خونه روشکستن وخون وخونریزی و .. .
خلاصه افتضاح!
این وسط بابا و مامان منهمدعوامیکردند سرچی؟
سراینکه اگه بابام که میگفت بره بیرون جدا شون کنه بهشخالبیفته کیمیخوادجواببده!؟!؟
خلاصه تنها کاری که عقلم رسید این بود که زنگ زدم 110
ولی تا مدت ها به واکنش مادرم فکر میکردم!
اگه همین دعوا ودر شکستن و . ...
برای ما بود آیا مادرم که این همه هم ماه و خوب و انسانه
دلشکسته نمی شد که همسایه دیوار به دیوارش حتیازخونه اش درهمنیاد؟!؟!؟

همون جوری که توی معرفی وبلاگم گفتم ما انسانها غیرقابلپیش بینیهستیم ممکنههمدست خودموننباشه!!!!!!!!!1
قبول نداری؟

راستی ممنون که آشتی کردی فکر کنمفهمیدم بایت چی دلخور بودی

اندیشمند یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ب.ظ http://miandisham2.blogfa.com

اومدم ازت تشکر کنم که انقدر به من سر می زنی توی این روزگاری که هر کی برای خودش می نویسه واقعا دلگرمی ه منی!

بانوی اجاره ای دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:40 ق.ظ http://wf3.blogsky.com/

خونه جدید مبارک .

نازنین سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ق.ظ http://www.chert-pert.blogsky.com/

سلام ...

دیگه همه چی از بین رفته
رفاقت ..محبت ..حس کمک کردن ..
الان مردم میان از مال همدیگه میخورن ..دیگه جدا کردن تو دعوا بماند ...

خسته شدم از این روزگار ... این زندگی کردن نیست ..ما داریم فلاکت میکشیم

بلوط چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ق.ظ http://balootesakht.blogfa.com

وقتی عشق الکترونیکی شده
وقتی دلها سیم پیچی شدن ...
وقتی همه چی دروغ شده ...
یعنی همین ..
یعنی مایی که ادعی انسانیت موت پشت تریبون ها گوش دنیارو کرکرده وهرروز گوشه ی همین خلوتکده ی زندگیمون جوونهامون فنای این همه شعاردروغین میشن ...
عاقبت میشه همین ...
ازدست دادن دوجوان درکمترازچندماه ...باهزارآرزوی رنگی ...
یکی رو باچاقومیکشن ویکی رو باطناب دار...
فرقی ندار ه .. هردوش فقط وفقط آثار به جامانده ازاین زندگیه لعنتیه که برامون ساختن..

بچه ابوودان چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:33 ب.ظ http://www.abs64.blogfa com

سلام
فکر نکنم همش به قوانین مربوط باشه
جامعه هم مقصره
با این قسمت از حرفت که خشونت تو جامعه داره گسترش بیدا میکنه موافقم
نمیگم حکومتها مقصر نیستن
ولی خیلی جاها به خود آدم ها هم مربوط میشه
قضیه جنبه شخصی بیدا میکنه
در هر صورت دعوتی به خونه خالی
فکر بد نکنی

بهار چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:03 ب.ظ http://hina.blogfa.com

عجیب منو یاد استاد جرم شناسیمون میندازی رحمان!

اندیشمند پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ب.ظ http://miandisham2.blogfa.com

نگاهی تازه به هشت سال جنگ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد