سالهای بسیار است که روزانه های خود را با پرسه گران دنیای مجاز به اشتراک می گذارم،غمها،شادیها،دلهرها و امیدها.
اولین وبلاگ من اسیر حب و بغض شد،شما بخوانید فیلتر شد.
دومی را در اعتراض به سانسور و حذف پی در پی دوستانم رها کردم
و چند ماهی است که در سرور جدید می نویسم.
می خواهم یک نخ سیگار را تا فلیتر کشیده باشم...
خاک سیگار را هرجا که خواستید بتکانید،زیر سیگاری نداریم...!اینجا دیگر کسی زنده نیست که نگران غرهایش باشید
ادامه...
پشت این قرن های کاغذی هیچ نیست منتظر نباش. گذشته همه انتظار بود و انتظار و آینده... هیچ می دانی! او قرار است در انتهای ماه سیزدهم سال به دیدار ما بیاید!!! و ما نسل روشنفکر تکامل دیده بعد از قرن ها هنوز او را منتظریم (ش.خ)
انتظار گاهی باعث میشود که ماه سیزدهم را هم بسازیم و ماه چهاردهم را نیز اما انتظار خود را و خدا را کشیدن وانتظار خوبی را کشیدن میارزد به ساختن هزارمین ماه سال بروزم با همه چیز تمام شد
شاید باید پی نوشتی برای شعر میگذاشتم که اشتباه برداشت نشود، منظور من اصلاً انتظاری که جزو اعتقادات دینی ماست و همه ما به آن معتقدیم نیست؛ منظورم انتظار شخص دومی است که قرارست من را ما بکند، شخصی که روزی بوده اما دیگر نیست، کسی که میدانی هیچ وقت نمی آید، همه ما در زندگی شخصی (چه نوجوانی، چه جوانی و...) یک بار به چنین شخصی برخورد کرده ایم، کسی هست که رفته و هیچ وقت قرار نیست برگردد، و این باعث می شود که ما در بودن و نبودن او دچار دوگانگی شویم، نمی دانیم باید منتظر بمانیم یا..... و چون این احساسی است که همه تجربه اش کردند طوری نوشته شده که دیگران رو هم در انتظاری نشان داده که پایانی ندارد، امیدوارم این توضیح کوچک قانع کننده باشد، من خودم را در حدی نمی دانم که بخواهم راجع به ایمان و مذهب هر ملیتی حرفی بزنم و با یقین و باور مردم شوخی بکنم.
سلام
مرسی بخاطر وبلاگ زیباتون
ازاینکه امروز برای اولین بار اومدم اینجا خیلی خوشحالم
یلدا مبارک و
پاینده باشید
کجای این شعر قشنگ بود !!!؟؟؟؟؟
انکار اونم به این عظمت!!!
انتظار گاهی باعث میشود که ماه سیزدهم را هم بسازیم و ماه چهاردهم را نیز
اما انتظار خود را و خدا را کشیدن وانتظار خوبی را کشیدن میارزد به ساختن هزارمین ماه سال
بروزم با همه چیز تمام شد
شاید باید پی نوشتی برای شعر میگذاشتم که اشتباه برداشت نشود، منظور من اصلاً انتظاری که جزو اعتقادات دینی ماست و همه ما به آن معتقدیم نیست؛ منظورم انتظار شخص دومی است که قرارست من را ما بکند، شخصی که روزی بوده اما دیگر نیست، کسی که میدانی هیچ وقت نمی آید، همه ما در زندگی شخصی (چه نوجوانی، چه جوانی و...) یک بار به چنین شخصی برخورد کرده ایم، کسی هست که رفته و هیچ وقت قرار نیست برگردد، و این باعث می شود که ما در بودن و نبودن او دچار دوگانگی شویم، نمی دانیم باید منتظر بمانیم یا..... و چون این احساسی است که همه تجربه اش کردند طوری نوشته شده که دیگران رو هم در انتظاری نشان داده که پایانی ندارد، امیدوارم این توضیح کوچک قانع کننده باشد، من خودم را در حدی نمی دانم که بخواهم راجع به ایمان و مذهب هر ملیتی حرفی بزنم و با یقین و باور مردم شوخی بکنم.
خوندم
مثل قدیما که می خوندم حرفاتو
سلام
میخواستم ی گل بهتون هدیه بدم...ولی هر چی نگاه کردم شکل گل رو ندیدم
از هر دیدی اگه بهش نگاه کنیم ...قشنگه و با معنی
انتظار هم بالاخره حدی داره
چقدر باید منتظر بود !؟!؟!؟ تا کی؟! اگه قراره کسی بیاد تو یه مدتی باید بیاد اگه نیومد دیگه انتظار واسش معنی نداره ...
به ش خ بگو منتظر باشه!
به من چه چخوف
خودت بهش بگو...
والا
همش به من کارای سخت سخت میگه
انتظار آدم و پیر می کنه ... منتظر نباشه بهتره
پیر مرد را از پیری نترسانید
سلام من برگشتم

شعر زیبا بود
من برگشتم
خوبه یه ادم افسرده بیاد پیش تو درد و دل کنه از دنیا و اخرت سیرش می کنی
استاد نگفتی واسه چی افسرده شدی
انتظار که قشنگه
دوس نداری؟
همیشه چون منتظریم زنده ایم
حالا منتظر هر چی.......
اگه ضمانتی باشه واسه تا اون روز زنده موندنم...قسم میخورم که منتظر بمونم...
گرچه من همین حالا هم بهترین سالهای عمرم رو دارم انتظار میکشم...