یک نخ سیگار

از یه اعدامی پرسیدن آخرین خواستت؟گفت:یک نخ سیگار

یک نخ سیگار

از یه اعدامی پرسیدن آخرین خواستت؟گفت:یک نخ سیگار

ویرانه

مرا زخم می زنی

ای 

عربده کش ِشهوانی

مرا خرد می کنی

ای

سیاه مست عاشق

مرا آجین می کنی

به دشنه ی غمت

ای

دلبرک

.

.

.

و من باز 

نشسته در باد

سوار بر موج

فرو رفته در کویر


زهرخند میزنم به زمانه


که چه بازی ویرانگری می کند

میان 

دل

و

دلبر

نظرات 4 + ارسال نظر
مهسا جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ب.ظ http://fekreajib.blogsky.com

و باید گذشت از همه خاطراتت...
باید مرد
باید گذشت
باید باور کرد نبودت را
باید پذیرفت رفتنت را

من در همین بایدها
غوطه ور شدم
تا
باید خود را بسازم

الهام جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ب.ظ http://elham7709.blogsky.com

مرا زخم میزند آن شاه خوبان
وقتی که می روم اشک می ریزد
اما چه سود...

شاه را شاهی توانش نیست ای نیکو صفت
این دل ریش من است از او شاهنشاه ساخت

الاغ اندیشمند جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:56 ب.ظ http://miandisham2.blogfa.com

فوق العاده بود!
خیلی وقت بود به ما سر نمی زدید آقا رحمان!

کم سعادتی ما بود

ملودی سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:28 ق.ظ

گرما یعنی
نفس های تو، دستهای تو، آغوش تو . . .
من به خورشید ایمان ندارم ،تورا میخواهم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد