سالهای بسیار است که روزانه های خود را با پرسه گران دنیای مجاز به اشتراک می گذارم،غمها،شادیها،دلهرها و امیدها.
اولین وبلاگ من اسیر حب و بغض شد،شما بخوانید فیلتر شد.
دومی را در اعتراض به سانسور و حذف پی در پی دوستانم رها کردم
و چند ماهی است که در سرور جدید می نویسم.
می خواهم یک نخ سیگار را تا فلیتر کشیده باشم...
خاک سیگار را هرجا که خواستید بتکانید،زیر سیگاری نداریم...!اینجا دیگر کسی زنده نیست که نگران غرهایش باشید
ادامه...
و باید گذشت از همه خاطراتت...
باید مرد
باید گذشت
باید باور کرد نبودت را
باید پذیرفت رفتنت را
من در همین بایدها
غوطه ور شدم
تا
باید خود را بسازم
مرا زخم میزند آن شاه خوبان
وقتی که می روم اشک می ریزد
اما چه سود...
شاه را شاهی توانش نیست ای نیکو صفت
این دل ریش من است از او شاهنشاه ساخت
فوق العاده بود!
خیلی وقت بود به ما سر نمی زدید آقا رحمان!
کم سعادتی ما بود
گرما یعنی
نفس های تو، دستهای تو، آغوش تو . . .
من به خورشید ایمان ندارم ،تورا میخواهم ...