سالهای بسیار است که روزانه های خود را با پرسه گران دنیای مجاز به اشتراک می گذارم،غمها،شادیها،دلهرها و امیدها.
اولین وبلاگ من اسیر حب و بغض شد،شما بخوانید فیلتر شد.
دومی را در اعتراض به سانسور و حذف پی در پی دوستانم رها کردم
و چند ماهی است که در سرور جدید می نویسم.
می خواهم یک نخ سیگار را تا فلیتر کشیده باشم...
خاک سیگار را هرجا که خواستید بتکانید،زیر سیگاری نداریم...!اینجا دیگر کسی زنده نیست که نگران غرهایش باشید
ادامه...
الهه
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1391 ساعت 12:07 ب.ظ
وای از نیمه شبی که بیدار شوم ،تو را بخواهم و پاکت سیگارهایم خالی باشد .....
امان از چشم آن وحشی هندی که بردس خواب را از چشم هندو به هنگامی که می خوابدبه باغی همی بیند رخ آن یار اخمو به سودای لب او خواب رفتی ولیکن جست از دامانت آهو
شروین
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1391 ساعت 09:07 ب.ظ
چشمان من تنها حادثه عظیم زندگانی ام بودند، که در هرم نگاهت آتش گرفت… (ش.خ)
چشمان تو زیبا ترین صیاد زندگیم بود به جگر نشست خون شد
معلم ورقه ها را داد ؛ همه مرا مسخره کردند اما باور کن درست نوشته بودم … گفته بود جای خالی را با کلمه مناسب پر کنید و من همه را نوشتم “تـــــــو” مگر نه اینکه این جای خالی ها را فقط تو پر میکنی ؟
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
نه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه!!!!!!!!!!!!
هان!!!
وای از نیمه شبی
که بیدار شوم ،تو را بخواهم
و پاکت سیگارهایم خالی باشد .....
امان از چشم آن وحشی هندی
که بردس خواب را از چشم هندو
به هنگامی که می خوابدبه باغی
همی بیند رخ آن یار اخمو
به سودای لب او خواب رفتی
ولیکن جست از دامانت آهو
چشمان من
تنها حادثه عظیم زندگانی ام بودند،
که در هرم نگاهت
آتش گرفت…
(ش.خ)
چشمان تو
زیبا ترین صیاد زندگیم بود
به جگر نشست
خون شد
دیگر جا نیست
قلبت پر از اندوه شده است
می ترسی به تو بگویم تو از زندگی می ترسی
از مرگ بیش از زندگی و از عشق بیش از هر دو
هراسم ز خاموشی محض نیست
هراسم ز دشنام و نیرنگ نیست
گناهم جنون در ره عشق اوست
خیالت رهم چیست؟درچشم اوست
صدای قلب نیست
صدای پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی
کافی ست کمی خستــــــــه شوی
کافی ست بایســـــــتی
.
.
رحمان عزیز فیلترم کردند مرحمت کن آدرس به بلاگ رو به http://miandisham3.blogfa.com تغییر بده و اگر اطلاع رسانی هم کنی که بسیار بسیار لطف کردی!
این لینک هم فیلتر است
این روزها دیگر حرفهایم بر کاغذ ها جاری نمی شوند
کاش می شد
به جای ردیف کردن واژه ها در کنار هم
چشم هایم را برایت پیوست می کردم ...
معلم ورقه ها را داد ؛ همه مرا مسخره کردند اما باور کن درست نوشته بودم …
گفته بود جای خالی را با کلمه مناسب پر کنید و من همه را نوشتم “تـــــــو”
مگر نه اینکه این جای خالی ها را فقط تو پر میکنی ؟