یک نخ سیگار

از یه اعدامی پرسیدن آخرین خواستت؟گفت:یک نخ سیگار

یک نخ سیگار

از یه اعدامی پرسیدن آخرین خواستت؟گفت:یک نخ سیگار

رفتن حقیقت است


می رفت، و در پیش

تشییع شد دلم

در گور زندگی بی هیچ سنگ قبر


پهلو گرفته ام، سنگین و سرد و تلخ

پشت ستون سرد، پران چنان سپند

در عالم خیال، فریاد می زنم

بابا نرووو بیاااا

اینجام م م دخترم م م

می پیچدم صدا،در کام و چشم تر

می پایمش به بغض در های و هوی شهر

رنجور گویمش

بی مهر بی وفااااا، پر عشوه پر ادااااا

جلاد قلب من

لاقل تو کن درنگ

چرخی بزن دمی، بینم رخت، بخند

شاید شود دوا، دردم ز دیدنت

اما دریغ سرد، از گامهای گرم

حتی دمی نبود، فکرش به حال من

چشمان کوچکش، شیرین و پر ز شور

گم کرده خاطرم، در رنگ و زنگِ شهر

لبخندْ یخ زده، در گوشه ی لبم

از کالی کلام،

رفتن حقیقت است


نظرات 3 + ارسال نظر
سارا چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 02:40 ب.ظ http://gelayol.blogsky.com/

بسیاااااااااااااااااااااااااااار زیبا

سارا چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 02:41 ب.ظ

رفتن حقیقت است ....
چقدر این وازه ها تلخ هستن تلخ و واقعی

سارا چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 02:42 ب.ظ

در گور زندگی بی هیچ سنگ قبر....درست مثل من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد