یک نخ سیگار

از یه اعدامی پرسیدن آخرین خواستت؟گفت:یک نخ سیگار

یک نخ سیگار

از یه اعدامی پرسیدن آخرین خواستت؟گفت:یک نخ سیگار

کاری که تمامه

مثل آدمی هستیم که بالای سر یک فرد رو به احتضار نشسته و با لبخند داره  نفس آخرش رو انتظار می کشه.

اتفاقات عجیبی رو داریم پشت سر می‌گذاریم. ایران در انتظار زایشی دوباره از خاکستر شعله هایی هست که مرگ مهسا امینی روشن کرده. دیر یا زود این آتش تمام ما رو با خودش به دود تبدیل می کنه...

ای حال نامعلوم

دقیقا چی هستی؟ کی هستی؟ کجا هستی؟

رفتن حقیقت است


می رفت، و در پیش

تشییع شد دلم

در گور زندگی بی هیچ سنگ قبر


پهلو گرفته ام، سنگین و سرد و تلخ

پشت ستون سرد، پران چنان سپند

در عالم خیال، فریاد می زنم

بابا نرووو بیاااا

اینجام م م دخترم م م

می پیچدم صدا،در کام و چشم تر

می پایمش به بغض در های و هوی شهر

رنجور گویمش

بی مهر بی وفااااا، پر عشوه پر ادااااا

جلاد قلب من

لاقل تو کن درنگ

چرخی بزن دمی، بینم رخت، بخند

شاید شود دوا، دردم ز دیدنت

اما دریغ سرد، از گامهای گرم

حتی دمی نبود، فکرش به حال من

چشمان کوچکش، شیرین و پر ز شور

گم کرده خاطرم، در رنگ و زنگِ شهر

لبخندْ یخ زده، در گوشه ی لبم

از کالی کلام،

رفتن حقیقت است


خواب و رویا


۹۶/۰۲/۰۶

صبح تنها توی تخت از خواب پریدم

با خواب تو بیدار شدم،رویای غریبی بود از اونا که می دونی مخاطبت کیه، اما نمی بینیش،قطعا می‌دونی طرفت کیه اما اصلا نمی بینیش.

توی خواب و رویا می دونستم دارم برای تو حرف میزنم و به دنبال تو می گردم.


صدای خندهات می پیچید توی سرم،  توی تاریکی مه آلود رو یام  دنبال  ردصدات بودم 


اما هر طرف سر می چرخوندم فقط مه غلیظ و سیاهی​ بود و صدای تو که از همه طرف بگوش می‌رسید،می خندیدی و فرا می خوندی


صدات می کردم


اما فقط می خندیدی و فرا می خوندی


خندهات دور میشدن،دل به دریا زدم و به یک طرف دویدم،صدات می کردم و می‌دویدم


اما صدات دور و دورتر میشد

از دست داده بودمت

از خواب پریدم

یادی از گذشته

از لابه لای نوشته هایش


حال غریبی ست 
ناخوشم 
هنرعاشقی من این است 
که بی تو 
باتو هستم!!!! 
دلم شروعی تازه میخواهد 
تـــــــــــــــــــــــــو بیــــــــــــــــــــــــــــــا 
و مرا دوباره اغاز کن